دانلود رمان به سبزی دستهای تو
خلاصه دانلود رمان به سبزی دستهای تو :
داستان رمان درباره دو انسان می باشد که دنیای آنها با یکدیگر تفاوت بسیاری دارد.
یکی از دیار حقیقت های تلخ، یکی از دیار شعر و رنگ و نور…
هیچ چیز تصادفی نیست و حضور هر شخصی در کنار ما
و یا ورودش به دنیای ما نشانه ای برای رفع کردن اشتباهات و کسب تجربه است.
و اینکه گاهی صدای بعضی انسان ها یادآوره یک حجمینه سبز هست…
قسمتی از متن دانلود رمان ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 773,455 views
- ارسال نظر
دانلود رمان قمار به شرط چشمانت
خلاصه داستان: درمورد دختری نوزده ساله به اسم بهاره که برای تامین مخارج زندگی خودش و مادرش دنبال کار میگرده.
اما هیچ کار مناسبی پیدا نمیکنه.
یک روز که بهار همراه همکلاسی هاش به کوه نوردی میره، یکی از اون ها بهش پیشنهاد کاری رو میده و بهار ناخواسته وارد گروهی قمارباز میشه.
بهار وارد زندگی تجملاتی آدم هایی به ظاهر خوشبخت و بی مشغله میشه، اما این تنها ظاهر ماجراست.
و با پذیرفتن این کار اتفاقاتی توی زندگی بهار میوفته…
خوب ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 1,404,041 views
- ارسال نظر
دانلود رمان پیر شدیم ولی بزرگ نه
خلاصه داستان: این داستان، حکایت انسانهایی است که در این دنیا رشد می کنند، بزرگ میشوند، قامت بلند می کنند.
از کودکی چند ماهه می شوند مردی ۵۰ ساله که ریش سفید کرده و پیراهن به پیراهن پاره کرده است.
اما آنها خیلی چیز ها را نمی دادند…
آنها نمی دانند که ”بخشیدن” وظیفه نیست.
بلکه لطفیست که هرکسی لیاقتش را ندارد!
آنها نمی دانند که زمان مرحمی بر روی زخم ها نیست.
بلکه سرپوشی برای پنهان کردن دردها از نگاه های ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 348,367 views
- ارسال نظر
دانلود رمان لیلی من
خلاصه داستان: آیدین کیانی پس از مرگ همسرش، به دنبال پرستاری برای تنها دخترش بارانا میگردد.
از این سو دختری به نام لیلی پا به خانهی آنها میگذارد و…
(داستانی کاملا متفاوت با آنچه تا به حال خواندهاید)
مقدمه رمان
دستهایت پراز مهر بود.
از همان سمتی که خورشید لبخند میزد.
از همان سمتی که خورشید از خط دریا پایینتر میرفت.
تو لبخند زدی، غرق شدی در آبهای خیالم! تو مهربان بودی! فراتر از آنچه تصور میکردم.
اما خیالِ رفتنت برای من جهنم بود.
کاش میماندی!
**داستان برگرفته از ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 1,060,130 views
- ارسال نظر
دانلود رمان بخت سیاه پوش من
خلاصه داستان: نمیدانم ازدواج اجباری مرا بیشتر زجر میدهد یا بدبخت شدنم که از بدو تولدم سیاه بخت بودم.
سخت است پذیرفتن چیزهایی که نمیخواهی در زندگیات داشته باشی و مجبور به بودنشان در زندگی نکبتبارت شوی!
دشوارتر از این همه، عادت کردن به زخمهایی است که با تمام تلاشت با آنها کنار آمدی و به وجود آنها عادت کردهای ولی بعد از دلبستگی به زخمهای کهنه…
**سلام خوانندههای گرامی، قبل از شروع رمان باید چند مورد رو براتون توضیح ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 643,759 views
- ارسال نظر
دانلود رمان عشق به سبک من
خلاصه داستان: یه پسر مغرور اخلاقش و یه دختر شیطون کنجکاو حالا اگه اون پسر مغرور جناب سروان باشه و اون دختر شیطون جناب ستوان با هم ماموریت برن تو ماموریت چه اتفاقاتی میوفته…
قسمتی از رمان عشق به سبک من
ریما: سوزان من میترسم بیخیال شو بیا برگردیم!؟
شمیم: سوزان خواهش میکنم بیا برگردیم هنوز دیر نشده؟
_ بچه ها خواهشا تمومش کنید من باید برم.
شمیم: لجباز یه دنده اصلا نمیخوام بیاید خودم میرم.
ریما: حالا چه سریع بهش بر میخوره! ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 558,600 views
- ۲ نظر
دانلود رمان دنیاتم و دنیامی
خلاصه داستان: یه دختر خوشگل و شیطون البته کمی خنگ که با دوستاش تو پایین شهر زندگی میکنه طی اتفاقاتی مجبور میشه کار کنه اما کجااااااا…!!!
قسمتی از رمان دنیاتم و دنیامی
وایییییی مامااااان مردم ای خدا چی میشـــد مثل بچه پول دارا یه ماشــین لباسشویی داشتیم این لباسارو میشست.
نیلو: کم غر بزن الان این کلثوم ننه مرده میاد میگه آب رو ببند.
_ وووف باشه بابا.
کلثوم: آب و ببندین پول اجاررو درست حسابی نمیدین یه سره هم آب و استفاد ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 782,401 views
- ارسال نظر
دانلود رمان دربست تا عاشقی
خلاصه داستان: فاطمه و صدرا، دانشجوی باستان شناسی هردو شیطون و زبون دراز با این تفاوت که فاطمه یه دختر چادری و محجبس و شیطون اما…
صدرا یه پسر آزاد و با هر دختری گرم میگیره و شیطون.
از طرف دانشگاه راهی سفر فرهنگی و تحقیقی میشن که…
این دوتا از قطار جا میمونن و…
فسمتی از رمان دربست تا عاشقی
درحالی که برای خودم آواز میخوندم و از خجالت اعتماد به نفسم درمیومدم از اتاق زدم بیرون.
من: ننم دختری که شاههه ندااارهههه، ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 350,530 views
- ارسال نظر
دانلود رمان مهمان ویرانگر
خلاصه داستان: دختری شاد و شنگول که به دلایلی وارد یک خونه میشه که اون خونه دو تا شاخ شمشاد داره که یکیشون پلیسه یکیشون خلاف و روانی.
و اتفاقاتی میفته که زندگی دختر شادمون و آقا پسرا عوض میشه…
قسمتی از رمان مهمان ویرانگر
کل وسیله هامو جمع کردم دو تا چمدون گنده کل رژ لبام . لاک . لوازم آرایشی و هر چی دلت بخواد.
یه نگاه کلی به اتاقم انداختم واقعا دلم براش تنگ میشه مانتو قرمز خوشجیلمو با شلوار ...
- 1113 روز پيش
- abbas alimirzaiy
- 632,233 views
- ارسال نظر