پارسی رمان
پارسی رمان یک بستر بدون محدودیت برای شما خوانندگان عزیز محترم امیدوارم از همراهی ما لذت ببرید…
دانلود رمان من یک زنم

دانلود رمان من یک زنم خلاصه داستان: زندگی زنی که با یه ازدواج ناموفق شروع میشه. زجر میکشه و مهر طلاق به پیشونیش میخوره. یه زندگی جدید با یه اسم و اخلاق و رفتار جدید رو شروع میکنه. زندگی جدید برای تلافی همه ی دردهایی که کشیده. همه چی داره خوب پیش میره ولی عشق زندگیشو از این رو به این رو میکنه… قسمتی از رمان من یک زنم با سیلی که بهم زد پرت شدم رو زمین. از درد اشک تو چشمام جمع شد! داد زد: ازت متنفرم! دیگه نمیتونم تحملت کنم! طلاقت میدم. با شنیدن واژه ی طلاق چهار ستون بدنم لرزید. بلند شدم و با صدایی که از بغض می ...

  • نام کتاب: من یک زنم
  • ژانر: اجتماعی ، عاشقانه
  • نویسنده: نازنین دهقان منشادی
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 67,597 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان شرکت عشق

دانلود رمان شرکت عشق خلاصه داستان: قسم به نام تو یادت نشد جدا از من، گرفت دست تو را پس چرا خدا از من؟ چنان بسوی تو با سر دویدم‌ از سر شوق، که روی برف نماندست ردپا از من… مقدمه رمان منم آن دختر از دیار غم… منم آن کسی که غم خورد و غم خوار بود… منم، منم، منم، تنها منم، تنها یاری رسان خود، منم… خدایا دوستش داشتم چرا گرفتی دستش را از دست من؟ خدایا من هنوز دوستش دارم برگردانش… قسمتی از رمان شرکت عشق از خواب بیدار شدم طبق معمول همیشه شرکت بعدشم خونه دو روز در هفته هم که دانشگاه هستم. اوف خسته شدم ولی کم‬ نمیارم ...

  • نام کتاب: شرکت عشق
  • ژانر: اجتماعی ، عاشقانه ، کل کلی ، غمگین
  • نویسنده: بیتا منصوری
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 44,536 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان عشق مخفی

دانلود رمان عشق مخفی خلاصه داستان: دختری از جنس پاکی ولی گستاخ، پسری سخت ولی مرد. که در یک داستان پیچیده و پلیسی گیر هم میفتن. پسری به اسم ایلیا که برای ماموریتش به اجبار باید راننده یه خلافکار باشه. خلافکاری که دختری به اسم ادرینا داره و… قسمتی از رمان عشق مخفی ادرینا :‬ اوووف خدا مردم از گرما، الهی زلیل شی ستاره مردم‬. ‫نمیری دختر توی این هوای گرم منو برده بیرون. ستاره بخدا خفت میکنم من دیگه با تو گورستون هم نمیام‬. ‫ستاره : ببند دو دقیقه فکو عه ۱ کیلو تف جمع شده‬، یکی یکی دختر چه خبرته بعدشم بپر پایین تا نفلت نکردم. ‫ادرینا : خفه باووو، ...

  • نام کتاب: عشق مخفی
  • ژانر: عاشقانه ، پلیسی
  • نویسنده: فرشته موسوی و مریم نصرت آبادی
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 91,449 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان اشراف زاده‌های شیطون

دانلود رمان اشراف زاده‌های شیطون خلاصه داستان: یک خاندان فوق اشرافی که توی این خاندان رسمه وقتی بچه ها به سن قانونی می رسن یعنی ۱۸ سالگی باید مستقل بشن. یعنی باید خودشون مسبقل زندگی کنن. ولی بدون اینکه خودشون متوجه باشن کارهاشون به بزرگترهای خاندانشون گزارش میشه… قسمتی از رمان اشراف زاده‌های شیطون اتروان, ســــــــــــــاکــــــــــــت چند بار باید یه حرفی رو بزنم؟؟‬ ‫چند بار باید یه حرف رو به شما ۶ نفر زد؟؟؟؟ مثلا ۱۸ سالتونه کی می خوایین بزرگ‬ شین؟؟ تا یک هفته دیگه باید مستقل باشین اینطوری میخوایین مستقل زندگی کنید؟‬ ‫مثلا شماها از خانواده اشراف هستین اونم نه هر خاندانی, خاندانی که بی ربط به‬ خاندان ...

  • نام کتاب: اشراف زاده‌های شیطون
  • ژانر: عاشقانه ، اجتماعی ، هیجانی
  • نویسنده: meli770
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 62,703 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان رژ لب قرمز

دانلود رمان رژ لب قرمز خلاصه داستان: به نام جهان دار عالم  خسته بودم… از این دنیای پر قید و بند و پر فاصله… از این روزهای تکراری و بی خاطره… بی عشق بودم… منزجر از این روزهای بی زنانگی و احساسات خاموش… قسمتی از رمان رژ لب قرمز صدای درب آپارتمان از جا پراندم. به سرعت تمام صفحه هایی که روی مانیتور کامپیوتر قدیمی ام باز کرده بودم را بستم. حتی صفحه پی ام چت با سامان را. خوب می دانستم که مادر اصلا از چت کردن من با پسرهای غریبه با آیدی های ناشناس که معلوم نبود اهل کجا هستند و هویت درستی دارند یا نه، خوشش نمی آید. رو به ...

  • نام کتاب: رژ لب قرمز
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مموت.ع
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 120,202 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان آقایی که اون باشه

دانلود رمان آقایی که اون باشه خلاصه داستان: آقایی که ایشون باشه معلومه چی در میاد یه مرد پول دار و از خود راضی. البته از چشم هاش می‌شه حس کرد که مرد مهربون و با احساسیه. اما این قدر تو ناز و نعمت بزرگ شده، اینا براش کمرنگ شدن! اگه من پزشک شخصی ایشونم دوباره اینا رو یادش میارم! توجه: این رمان ارباب و برده ای نیست. تنها روایتی ساده و تخیلی از زندگی پول دارترین پسر تهران و یه پزشک هست که از گذشته سرنوشت شون به هم گره خورده! قسمتی از رمان آقایی که اون باشه پروا: مانتوی سفیدم رو پوشیدم و شالم رو سرم کردم. از بابا ...

  • نام کتاب: آقایی که اون باشه
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: Yektay ashegh و ali.radpoor
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 73,331 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان قشاع

دانلود رمان قشاع خلاصه داستان: هونیا زنی که انگشت اتهام برادر شوهر تازه از سفر برگشته اش به طرف اوست و منتظر توضیحی برای تمام اتفاقاتی که… قسمتی از رمان قشاع امیرعباس مثل برادر شوهرم جلوم نایستاده بود مثل یه بازجو بود. چرا همه تموم مسئولیتو همّ و غم منو سپردن دست این؟! چرا جز امیرعباس هیچ کس دور و برم نیست؟! انگار این یه امر عادیه که داره منو میپاد!! بدجوری معذبم. تنم عین بید از درون می لرزید ولی محکمی خودم رو حفظ کرده بودم، من هونیام نمی شکنم… با اون صدای بم و پرطنینش که وقتی حرف می زد توی دل آدم می لرزید از قدرت صداش ...

  • نام کتاب: قشاع
  • ژانر: عاشقانه ، اجتماعی
  • نویسنده: نیلوفر قائمی فر
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 51,227 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان هراس ابدی

دانلود رمان هراس ابدی  خلاصه داستان: هراس ابدی داستانی است از اشتباهاتی که تمام نمی شوند و می مانند. و در نهایت باعث سقوط انسان می شوند. این سقوط می تواند از یک ذهن ساده به یک هراس ابدی باشد. و همان گونه که برای دختر جوان قصه ما به نام بهار بود. بهاری که زندگی اش در چهار فصل نوشته می شود. فصل اول از جایی شروع می شود که بهار در زندگی اش رنج می برد. او برای رهایی از این رنج بی هویتی درون خود است که تصمیم می گیرد برای مدتی کوتاه زندگی اش را رها کند. او شوهرش را و دخترش را نیز و به ...

  • نام کتاب: هراس ابدی
  • ژانر: درام ، اجتماعی
  • نویسنده: رقیه اروجی
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 34,507 views
  • 0 کامنت
دانلود رمان آغوش اجباری

دانلود رمان آغوش اجباری خلاصه داستان: بهش نگاه کردم، به عشقم‬، به دنیام‬، به نفسم‬، به کسی که دوسش دارم‬… به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره‬… چقدر زجر کشیدم‬، چقدر زجر کشیدیم‬… خدایا خشبختیمون رو نگیر‬… خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم‬… به هجده سال پیش فکر کردم‬… به دختری سیزده ساله‬… به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بود‬… اون دختر من بودم… قسمتی از رمان آغوش اجباری سمیه دوست صمیم همیشه میگفت حنا من اگه جات بودم می رفتم همه چیو میزاشتم کف‬ دستش می گفتم که بهت علاقه دارم‬. ‫دوستام حس منو درک نمیکردن من نمی تونستم اسم این حس ...

  • نام کتاب: آغوش اجباری
  • ژانر: عاشقانه ، اجتماعی
  • نویسنده: نگار قادری
  • 1391 روز پيش
  • abbas alimirzaiy
  • 117,381 views
  • 0 کامنت
ورود کاربران
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی سایت پیام بدید با شماره ی 09944563705 خانم محمود ابادی...
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی سایت پیام بدید با شماره ی 09944563705 خانم محمود ابادی...
  • Atiسلام من هزینه رمان فرشته یا شیطان رو پرداخت کردم چطور بدستم میرسه...
  • امیریمن امروز هزینه رمان زر پران را پرداخت کردم ولی دانلود نشد....
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی سایت پیام بدید با شماره ی 09944563705 خانم محمود ابادی...
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی سایت پیام بدید با شماره ی 09944563705 خانم محمود ابادی...
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی سایت پیام بدید با شماره ی 09944563705 خانم محمود ابادی...
  • elhamshr_2008رمان خرمن ماه منظورمه...
  • elhamshr_2008سلام من برای این رمان پول پرداخت کردم و خطا داد ۲ بار تکرار کردم و هر ۲ بار هم پ...
  • الهام شفیعی رادسلام اقدام به خرید کتاب کردم ولی پیام زد که سوییچ مقصد قفله که دوباره زدم و همون...
اینماد
درباره سایت
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.