دانلود رمان خواب زده
خلاصه رمان : میان انسان ها فاصله ها زیاد هست، اما ممکنه یک تار مو شباهت تمام زندگی شان را به هم گره کند…
قصه ی یک میوه به ظاهر کرم خورده…
قصه ی یک پوسته ای که هنوز باطنش، ذاتش و باورهاش سالم هست.
قصه ی آدمی شاید شبیه به خود ما…
بازهم یک زن و یک مرد و خانواده واجتماع…
قصه دو خانواده است، دو شخص کاملا متفاوت که ازهم دور افتادند.
گذشته باعث این موضوع شده است، پدری که پسرو برای حفظ آبرویش دورنگه داشته است…
قسمتی از متن رمان خواب زده
با چشم هایی منتظر و بی قرار به مردی که پشت ...
دانلود رمان محکوم به عذاب
خلاصهی رمان : کاش می شد برای چند ساعت مُرد…
آن وقت است که می فهمی چه شخصی برایت دق می کند…
چه شخصی ذوق می کند!! دلم ساعتی مردن و خواب آرام می خواهد؟
قسمت و بهره خیلی ها شده، نوبت من هم روزی خواهد شد؟…
قسمتی از متن رمان محکوم به عذاب
دیگه آبی تو بدنم باقی نمونده بود که به اشک تبدیل شه!
هق هق کنان از جایم بلند شدم و لباسم را پوشیدم.
در رو باز کردم و از خانه خارج شدم، پله ها رو بالا رفتم! منزل ما تو زیرزمین بود.
خواستم در خروجی رو باز کنم که صدای خش ...
دانلود رمان جا مانده در کافه تریا
خلاصه رمان : دختری که خود می سازد، می شکند…
و در آخر با قدرت پیوند می زند هر آنچه را که شکسته است.
دختر است دیگر، دختری که مادر آینده و خالقی کوچک از نشان خداست.
همان دختر کوچکی که از کودکی مادرانه هایش را با عروسکش تجربه و ناخواسته برای قدرتش تمرین می کند.
دختری که گاه در تلخ ترین لبخندش عمیق ترین لبخند را بر این زندگی می زند و با قدرت ادامه می دهد تا شکست هایش را به پیروزی برساند!…
روناک در زمانی که به دنیا می آید نافش را به اسم فرخ، پسر عموی ...
دانلود رمان عشق معلم
خلاصه رمان : داستان رمان دربارهی دختری به اسم فرنوش می باشد که فقط ۱۷ سال سن دارد.
اما به خاطر این که بتواند ادامهی تحصیل بدهد با مردی که ۱۰ سال از خودش بزرگتر هست نامزد می کند!
در این میان فرنوش داستان ما به خاطر ازدواج اجباری که داشت، شوهر خود را بختک زندگیش می داند.
اما در طول زندگی اتفاقاتی می افتد که دیدگاه فرنوش را نسبت به شوهرش تغییر می دهد و…
قسمتی از متن رمان عشق معلم
با حرص داشتم به حرف های مامان گوش میدادم…
با عصبانیت گفتم:
مامان، مگه مامان بزرگ به غیر من نوه دیگه ای نداره ...
دانلود رمان فرشته بی بال
خلاصهی رمان : هدف نویسنده از نوشتن این رمان آگاهی بود، آگاه کردن انسان ها، اتفاقاتی در جوامع مختلف جهان می افتد که این اتفاقات ناگوار معصوم ترین و بی گناه ترین موجودات را قربانی می کند.
یک نوع بیماری روحی و روانی که برخی از انسان ها با رویا پردازی و خیال به آن مبتلا هستند.
این رمان بر مبنای بیماری پدوفیل یا پدوفیلیا نوشته شده است.
خوب حالا پدوفیل چیست؟
پدوفیل یعنی گرایش جنسی به کودکان…
نویسنده در این رمان ویژگی ها و رفتارهای افراد پدوفیلی را شرح داده است و شما با خواندن این رمان با این بیماری آشنا ...
دانلود رمان دریا
خلاصه رمان : دریا دختری بسیار زیبا و باهوش است.
او در دانشگاه با پسری به نام فریبرز آشنا می شود.
فریبرز به او می گوید که از یک خانوادهی ثروتمند است، ولی با گذشت زمان دریا متوجه می شود که فریبرز به او دروغ گفته است.
ولی دریا او را می بخشد و برای کمک به او همه کاری می کند.
به او درس تعلیم می دهد و در کنارش به بچه های دیگر هم درس تعلیم می دهد تا با پولی که در می آورد به فریبز کمک کند.
او در مقابل مخالفت خانواده اش برای ازدواج با فریبز می ایستد، ولی ...
دانلود رمان پانتومیم
خلاصهی رمان : آیلین داشجوی سالِ دومِ نقاشی می باشد.
او به همراه خانواده کوچک و دوست داشتنی خود یک زندگی ساده و آرام را می گذراند.
زیاده خواهی آیلین و دنیای صورتی رنگی که همیشه برای خودش می خواهد باعث می شود که با پسرهای مختلفی در زندگی خود برخورد کند تا شاید به شاهزاده ای که در تصوراتش هست برسد!
با ورودِ پسرِ شعبده باز و مرموز به دانشگاه، مسیر آرام رمان اسیر پیچ و خم های های عجیبی می شود که…
قسمتی از داستان رمان پانتومیم
کتری رو بر روی گاز گذاشتم و هرچی کبریت رو زدم گاز روشن نشد.
با حرص ...
دانلود رمان اسم من آلیاست جلد دوم
خلاصه رمان : آلیا: در بیشتر روزهای زندگیم به این سوال بزرگ که پنهان شدن پدر و مادرم هست فکر می کنم.
حتی چند وقتی است که قصد دارم برای پیدا کردن جواب همه سوال هایی که در سر دارم از این عمارت خارج شوم.
خیلی دلم می خواهد به دنبال حقیقت زندگیم بروم، من باید برای رسیدن به این هدف رضایت و اجازه آقای خان را بدست بیاورم…
در همین افکار بودم که یک دفعه خوردم به یک شخصی، داشتم می افتادم روی زمین که من را گرفت.
آن شخص یک پسر بود و…
قسمتی از داستان رمان اسم ...
دانلود رمان مانیا و سهند
خلاصهی رمان : سیگار خود را کشیدم و به زنی که مقابلم بود خیره شدم.
شخصی که مامان صدایش می کردم.
زنی که از هشت سالگیم دل خوشی ازش نداشتم، چشمم به نفر بعدیش خورد و نفرت درون چشمم بیشتر شد.
“پدر” فردی که لیاقت این کلمه را ندارد.
آدمی که کلمه برازنده اشو پیدا نمی کنم، آخرین جمله ای که گفت پیچید در گوشم…
“جای آدم های بی بند و بار در خانه من نیست، تو هم مثل مامانت برو بیرون”
قسمتی از داستان رمان مانیا و سهند
هنوز تو شُک جمله اش هستم!!
من؟ به من گفت بی بند و بار من که ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.