دانلود رمان ز مثل زندگی
خلاصه رمان : داستان این رمان درباره ی زندگی دو دخترخاله به نام های آهو و گلابتون می باشد…
آهو برعکس گلابتون که همیشه مرکز توجه همگان قرار دارد، به خاطر چند ویژگی مثل رنگ موهاش زیاد مرکز توجه ها نیست و…
قسمتی از متن رمان ز مثل زندگی
ﻛﻨﺎر ﭘﻨﺠﺮه ی ﻋﻤﺮت ﻧﺸﺴﺘﻲ و ﺑﺮگ ﻫﺎی زرد زﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ات را ﺑﻴﻬﻮده ورق ﻣﻲ زﻧﻲ!؟؟؟
ﺑﻴﻬﻮدﮔﻲ ﻫﺎﻳﺖ را ﺑﺒﻠﻊ، ﻧﺖ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ را ﺑﻨﻮﻳﺲ، ﻛﻨﺎر ﻫﻢ ردﻳﻒ ﻛﻦ، ﺑﻨﻮاز…
ز ﻣﺜﻞ زﻧﺪﮔﻲ، ز ﻣﺜﻞ زﻳﺒﺎ، زﻳﺒﺎﻳﻲ ﻣﺜﻞ روح، ﺟﺴﻢ…
ﻫـ ﻣﺜﻞ ﻫﺴﺖ. ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ و ﻫﺴﺘﻨﺪ “ﺧﺪا ، ﺗﻮ ، او” د ﻣﺜﻞ ...
دانلود رمان هیچ وقت دیر نیست
خلاصه رمان : داستان این رمان پیرامون تلاش های شخصیت زن داستان در جهت جبران کردن اشتباهات گذشته اش است.
یک جور روبرو شدن با نیروهای مثبت و منفی که یکی از نتایج حاصلش می تواند این باشه که هیچ چیز قطعاً خوب یا قطعاً بدی وجود ندارد…
و اینکه هیچ وقت دیر نیست!…
قسمتی از متن رمان هیچ وقت دیر نیست
اگر آدم خیال پردازی کنارم بود، حتماً تصور می کرد امروز برای من روز بزرگیه.
اما نکته اینجا بود که نه امروز فرقی با بقیه ی روزها داشت، نه آدمی کنار من بود.
تنها جنبنده ای که اطراف من با ...
دانلود رمان روزهای سرد عاشقی
قسمتی از متن رمان روزهای سرد عاشقی
صداى حرکت چرخ هاى اتوبوس بر روى جاده ى پر پیچ و خم دخترک نابینا را به خودش آورد.
او تا به حال بدون پدر و مادر خود جایى نرفته بود و شاید هم دلیل ترسش از این مسافرت همین مى باشد.
دلارام دستش را بر روى دست کارولاین که درست کنارش نشسته بود گذاشت و به آرامى فشرد و به صداى پدر و مادر خود که درست بیرون اتوبوس رو به شیشه ى دلارام ایستاده بودن و با جملات به سلامت دخترم، خدا به همراهت باشد او را بدرقه ى مسافرت ...
دانلود رمان از گروگانگیری تا عشق
خلاصه رمان : این رمان برگرفته از زندگی دختر شاد و خنده رویی هست که در یک خانواده ی سه نفره زندگی می کند.
او فرزند آخر خانوادشون هست و دختر یکی یکدونه ی مامان باباش…
توی این رمان بنا به دلایلی که بعدا خودتون می فهمید از یک نفر متنفر می شود و عاشق یک نفر دیگه می شود.
ولی از هیچ کدوم هیچ خیری نمی بینه.
دختر می فهمه عاشق کسی هستش که زندگیش رو تغیر داده.
اسم این دختر رها است که تو هر شرایطی شاد و خنده از صورتش محو نمیشه اگر چه در دلش غم هایی ...
دانلود رمان زندگی زناشویی
خلاصه رمان : نورسا دختر جوانی هست که بنا بر دلایلی در سن کودکی به عقد پسر عموی خود در می آید.
مسئول و ولی تام نورسا، پسر عمویش آریان می شود.
آریان از نورسا مانند خواهر کوچکتر خودش مراقبت می کند.
تا اینکه به مرور زمان عاشق نورسای نوجوان می شود.
و این عشق آغاز فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو وادی جداگانه بود تا اینکه نورسا…
قسمتی از متن رمان زندگی زناشویی
با اون صدای نکره اش برای صدمین بار داد زد:
_صاف راه برو.
با حرص و عصبانیت و خشم ...
دانلود رمان تلافی و اما عشق
خلاصه رمان : داستان رمان درباره شخصی به نام نفس است.
یک دختر سرد که تنهاست و به اجبار می رود که با عموش زندگی کنه، در صورتی که نفس با پسر عموش مثل کارد و پنیر هستن…
اما قضیه اینه که اینجا یک مالکیت داریم که حق شاهکار پسر عموی نفس هست.
در عین نفرت مالک نفسه…
یکم عجیبه اما خواندنش ارزش داره.
اما شاهکار قلب دانشگاه، مردی که با دوستاش لقب خوش تیپ ها رو دارن و…
قسمتی از متن رمان تلافی و اما عشق
جلوی در چند بوق پیاپی زد تا باغبان پیر با عجله دوید و در را برایش ...
دانلود رمان حسرت
خلاصه رمان : عشق کهنه و پنهان کاوه بعد گذشت چند سال از مخفی ماندنش رو می شود.
و این اتفاق هم زمان می شود با رو شدن واقعیات دیگه ای از گذشته…
قسمتی از متن رمان حسرت
تموم روز سگ دو زده بودم تا داروهای مامان رو پیدا کنم اما نتونسته بودم.
کلافه و خسته و ناامید و گرسنه و یخ زده و داغون داشتم بر می گشتم خونه که موبایلم زنگ خورد.
کیان بود، با دست های سر شده از سرما دکمه موبایل رو فشردم و هنوز الو نگفته صدای عصبانیش گوشم رو کر کرد!
_کاوه من دیگه هیچ نسبتی با تو ندارم!
نه ...
دانلود رمان خانه ی من خلاصه رمان : بیچاره قاسم… ده سالش بود ولی شاید اندازه یک بچه دو ساله هم نمی فهمید و دیوانه وار می خندید…بیخیال دنیای اطرافش روی دیوار دالی بازی می کرد و می خندید.مادر معتادش در بچگی به او قرص خواب می داد که صدای گریه های قاسم که از گرسنگی بود را نفهمد.قاسم دوباره پرید روی دیوار و خندید: دالی…خواهرش هجده ساله بود اسمش قدسی بود و از همان بچگی صدایش می زدند شراره…صورت خود را آرایش می کرد و مثل بدل فروشی سیار بود…مانتوی فسفری می پوشید و می گفتند که پدرش کلاهش را بی ...
دانلود رمان لبخند بی نهایت
خلاصه رمان : داستان این رمان درباره ی دختری به اسم غزل می باشد که پس از از دست دادن خانواده اش با خانواده ی عمه اش در یک ساختمان زندگی می کنند.
یک روز وقتی پسر عمه اش حالت عادی ندارد اتفاقی برایش می افتد که…
مقدمه رمان لبخند بی نهایت
من بالای پشت بام دلخوشی ام، به بادبادک آرزوهایم نگاه می کنم…
بادبادکی که نخ ندارد و تازه اگر هم داشت، در دست دیگری بود…
کسی چه می داند؟!
که من برای رسیدن به تو چقدر نقشه کشیدم…
و کسی چه می داند؟!
تمام نقشه هایم بر آب شد
کسی چه می داند؟!
شاید راه ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.