دانلود رمان عشق مخفی
خلاصه داستان: دختری از جنس پاکی ولی گستاخ، پسری سخت ولی مرد.
که در یک داستان پیچیده و پلیسی گیر هم میفتن.
پسری به اسم ایلیا که برای ماموریتش به اجبار باید راننده یه خلافکار باشه.
خلافکاری که دختری به اسم ادرینا داره و…
قسمتی از رمان عشق مخفی
ادرینا : اوووف خدا مردم از گرما، الهی زلیل شی ستاره مردم.
نمیری دختر توی این هوای گرم منو برده بیرون.
ستاره بخدا خفت میکنم من دیگه با تو گورستون هم نمیام.
ستاره : ببند دو دقیقه فکو عه ۱ کیلو تف جمع شده، یکی یکی دختر چه خبرته بعدشم بپر پایین تا نفلت نکردم.
ادرینا : خفه باووو، ...
دانلود رمان اشراف زادههای شیطون
خلاصه داستان: یک خاندان فوق اشرافی که توی این خاندان رسمه وقتی بچه ها به سن قانونی می رسن یعنی ۱۸ سالگی باید مستقل بشن.
یعنی باید خودشون مسبقل زندگی کنن.
ولی بدون اینکه خودشون متوجه باشن کارهاشون به بزرگترهای خاندانشون گزارش میشه…
قسمتی از رمان اشراف زادههای شیطون
اتروان, ســــــــــــــاکــــــــــــت چند بار باید یه حرفی رو بزنم؟؟
چند بار باید یه حرف رو به شما ۶ نفر زد؟؟؟؟
مثلا ۱۸ سالتونه کی می خوایین بزرگ شین؟؟
تا یک هفته دیگه باید مستقل باشین اینطوری میخوایین مستقل زندگی کنید؟
مثلا شماها از خانواده اشراف هستین اونم نه هر خاندانی, خاندانی که بی ربط به خاندان ...
دانلود رمان آقایی که اون باشه
خلاصه داستان: آقایی که ایشون باشه معلومه چی در میاد یه مرد پول دار و از خود راضی.
البته از چشم هاش میشه حس کرد که مرد مهربون و با احساسیه.
اما این قدر تو ناز و نعمت بزرگ شده، اینا براش کمرنگ شدن!
اگه من پزشک شخصی ایشونم دوباره اینا رو یادش میارم!
توجه: این رمان ارباب و برده ای نیست. تنها روایتی ساده و تخیلی از زندگی پول دارترین پسر تهران و یه پزشک هست که از گذشته سرنوشت شون به هم گره خورده!
قسمتی از رمان آقایی که اون باشه
پروا: مانتوی سفیدم رو پوشیدم و شالم رو سرم کردم.
از بابا ...
دانلود رمان قشاع
خلاصه داستان: هونیا زنی که انگشت اتهام برادر شوهر تازه از سفر برگشته اش به طرف اوست و منتظر توضیحی برای تمام اتفاقاتی که…
قسمتی از رمان قشاع
امیرعباس مثل برادر شوهرم جلوم نایستاده بود مثل یه بازجو بود.
چرا همه تموم مسئولیتو همّ و غم منو سپردن دست این؟!
چرا جز امیرعباس هیچ کس دور و برم نیست؟!
انگار این یه امر عادیه که داره منو میپاد!! بدجوری معذبم.
تنم عین بید از درون می لرزید ولی محکمی خودم رو حفظ کرده بودم، من هونیام نمی شکنم…
با اون صدای بم و پرطنینش که وقتی حرف می زد توی دل آدم می لرزید از قدرت صداش ...
دانلود رمان هراس ابدی
خلاصه داستان: هراس ابدی داستانی است از اشتباهاتی که تمام نمی شوند و می مانند.
و در نهایت باعث سقوط انسان می شوند.
این سقوط می تواند از یک ذهن ساده به یک هراس ابدی باشد.
و همان گونه که برای دختر جوان قصه ما به نام بهار بود.
بهاری که زندگی اش در چهار فصل نوشته می شود.
فصل اول از جایی شروع می شود که بهار در زندگی اش رنج می برد.
او برای رهایی از این رنج بی هویتی درون خود است که تصمیم می گیرد برای مدتی کوتاه زندگی اش را رها کند.
او شوهرش را و دخترش را نیز و به ...
دانلود رمان آغوش اجباری
خلاصه داستان: بهش نگاه کردم، به عشقم، به دنیام، به نفسم، به کسی که دوسش دارم…
به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره…
چقدر زجر کشیدم، چقدر زجر کشیدیم…
خدایا خشبختیمون رو نگیر…
خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم…
به هجده سال پیش فکر کردم…
به دختری سیزده ساله…
به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بود…
اون دختر من بودم…
قسمتی از رمان آغوش اجباری
سمیه دوست صمیم همیشه میگفت حنا من اگه جات بودم می رفتم همه چیو میزاشتم کف دستش می گفتم که بهت علاقه دارم.
دوستام حس منو درک نمیکردن من نمی تونستم اسم این حس ...
دانلود رمان سه خواهر شیطون
خلاصه داستان: سه تا خواهر شیطون دبیرستانی که سه تاشون هم توی یه کلاس هستن…
آخه سه قلو هستن!
این سه تا بخاطر اینکه کپی هم هستن هیچکس نمی تونه اونا رو از هم تشخیص بده!
حتی بعضی وقت ها مامان و باباشون اونا رو اشتباه می گیرن…
فقط خودشونن که همدیگه رو تشخیص میدن!
اینا هم از این شباهت سواستفاده می کنن و مردم رو سرکار میزارن ولی…
اسم سه قلوها: ملودی و ملینا و ملیسا
قسمتی از رمان سه خواهر شیطون
“ملودی”
کانالای ماهواره رو بالا و پایین می کردم که مامان اومد و کنارم روی مبل نشست.
زدم شبکه ی پی ام سی تا یکم ...
دانلود رمان دالان بهشت
خلاصه داستان: محمد پسر جوانی است که در همسایگی مهناز زندگی می کنند.
وقتی متوجه می شود که علاقه ای آتشین بین او و مهناز وجود دارد به خواستگاری وی رفته و با هم نامزد می کنند.
بعد از مدتی مهناز که سن کمی دارد گمان می کند محمد به فرد دیگری علاقمند است.
به همین خاطر بنای لجبازی را گذاشته و کم کم زندگی عاشقانه را به جهنمی تبدیل می کند و…
قسمتی از رمان دالان بهشت
از درمانگاه که بیرون آمدم با خودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه ی امیر بروم.
از گرما و ضعف داشت حالم به هم ...
دانلود رمان دلتنگ
خلاصه داستان: داستان این رمان میتواند ادامهی عشقی وصف نشدنی باشد.
عشقی که با مستحکم بودنش حتی دیواری را ویران میسازد.
اینجا، این عشقِ وصف نشدنی با شعلههای سوزان از عشق و محبت ادامه مییابد.
این عشق سرچشمهای از تمام دلتنگیهای گذشته است.
دلتنگی که هرچه ریشهاش قویتر شود عشق را بیشتر میکند.
دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب، برای عشق بیشتر جا باز میکند…
قسمتی از رمان دلتنگ
در خونه رو با کلید باز کردم و وارد شدم! باصدای بلندی سلام کردم.
_سلام من اومدم.
صدایی شنیده نشد. رفتم توی اتاق.
مامان روی تخت دراز کشیده بود و همونطور که یکی از دست هاش رو روی پیشانیش ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.