دانلود رمان عصر تلخ
خلاصه رمان : “آرتا”: صبح جمعه بود، صبحی که می توانستم تا خود ظهر از تخت جدا نشوم و بی خوابی های یک هفته گذشته را جبران کنم.
با سر و صدای چند تا از بچه ها چشم باز کردم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم، خیلی زودتر از چیزی بود که انتظارش را داشتم.
با غرغر لب تخت نشستم و گفتم: «صبح زود چیه جار و جنجال راه انداختین؟»
شوکا معترضانه گفت: «تو باز امروز از دنده چپ بلند شدی؟»
– نخیر، فقط آرزو به دلم موند که یک روز بیدار بشم ببینم ساعت دوازدهه!
بهزاد پوفی کرد و گفت: «امروز ...
دانلود رمان اشتباه
خلاصهی رمان : داستان این رمان درباره دختری به اسم آرام می باشد.
دختری که در یک خانواده ثروتمند قد کشیده، خانواده ای که در آن هیچ فردی از علاقه و احساسات صحبتی نمی کند.
همه درگیر مسائل خود هستند و هیچ محبتی بین افرادش وجود ندارد.
این خانواده به یک عهد که از وصیت نامه ی اجدادشان است به سختی پایبند هستند.
اقوام رادپویا عهد کرده اند که با غریبه ها ازدواج نکنند.
آرام رادپویا دختری هست که می خواهد این عهد را بشکند اما…
قسمتی از متن رمان اشتباه
دست هامو کشیدم سمت گوش هام و گوش هامو محکم نگه داشتم و فشار دادم ...
دانلود رمان بغض محیا
خلاصه رمان : مادرم: محیااااااا…
انگشتانم را عصبی در هم پیچیدم و از جا بلند شدم.
عصبی می شدم وقتی که مادرم به این شکل صدایم می کرد.
حتما کاری برایم داشت که اینگونه دنبالم بود.
به آشپزخانه که رسیدم مادر و عمه مرجان مشغول سبزی پاک کردن بودند.
پوزخندی زدم…
نگفتم؟؟؟ مادر فقط برای کاری صدایم می کرد، وگرنه کاری با من نداشت…
قسمتی از متن رمان بغض محیا
با احترام رو به روی مادرم ایستادم.
– جانم مادر…
کلافه با آرنج موهایش را عقب داد و بی این که نگاهم کند گفت:
– بیا اینجا کمک دختر یکسره تو اتاقتی که چی؟؟؟ مگه نمی بینی چقدر رو ...
دانلود رمان تندیسگر عشق
خلاصهی رمان : داستان رمان درباره پسری به نام سعید می باشد که از اعضای انقلابی هست.
او به دختر یکی از تیمسارهای ارتش علاقهمند می شود و…
“سخنی از نویسنده رمان: چندی قبل از زبان دوستم خاطره کوتاهی از یک شهید شنیدم که عاشقانه خیلی زیبایی داشت.
(متاسفانه نام شهید عزیزمان اصلا یادم نیست به همین دلیل خودم یک نام برای ایشان گذاشتم)
قسمت هایی از داستان رمان بر مبنای روایتی است از یک راوی…
داستان در دو زمان متفاوت می باشد سال های ۱۳۵۷ و ۱۳۹۳…”
*هرگونه تشابه اسمی زاده فکر نویسنده است*
قسمتی از متن رمان تندیسگر عشق
{ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ...
دانلود رمان اسم من آلیاست
خلاصه رمان : آلیا: در بیشتر روزهای زندگیم به این سوال بزرگ که پنهان شدن پدر و مادرم هست فکر می کنم.
حتی چند وقتی است که قصد دارم برای پیدا کردن جواب همه ی سوال هایی که در سر دارم از این عمارت خارج شوم.
خیلی دلم می خواهد به دنبال حقیقت زندگیم بروم، من باید برای رسیدن به این هدف رضایت و اجازه آقای خان را بدست بیاورم…
در همین افکار بودم که یک دفعه خوردم به یک شخصی، داشتم می افتادم روی زمین که من را گرفت.
آن شخص یک پسر بود و…
قسمتی از متن رمان اسم من ...
دانلود رمان از روزی که رفتی
خلاصه رمان : قسمتی از زندگی زنی به نام آیه می باشد که با توجه به آرمان های همسرش گام برداشته و در جایگاه همسر یک مدافع حرم به سمت جلو در حرکت است.
ارمیا مردی که اعتقاداتش ضعیف شده و در بحران دست و پا می زند…
و دختر ی به نام رها که در بندهای زیادی اسیر است…
“تقدیم به از جان گذشتگانی که امنیت آور این سرزمین شدند. آنان که دنیا را جا گذاشته و خدا را در گریه های کودکان و زنان بی دفاع می دیدند.”
قسمتی از متن رمان از روزی که رفتی
برف آنقدر بارید ...
دانلود رمان شکسته هایم بعد تو
خلاصهی رمان : تو را دوست می دارم!
نه به خاطر چشمان زیبایت! نه به خاطر صدای روح نوازت!
تو را دوست می دارم به خاطر نجابت صدایت!
به خاطر صدای بی صدای خنده هایت!
به خاطر شرم نگاهت! تو را دوست می دارم، به خاطر حرمت هایی که با تو شکسته نمی شود!
دخیل بسته ام به ضریحت…
ضریح سیاه تو حاجت روا می کند دل خسته و غبار گرفته ام را بانو!…
قسمتی از متن رمان شکسته هایم بعد تو
“تقدیم به اسوه ی صبر و مقاومت بیبی جانم حضرت زینب (ع)… باشد که مورد عنایت ایشان باشند تمام پاسدارانِ سرزمین عزیزم ...
دانلود رمان زرد
خلاصهی رمان : به پرندگان بگو شاخه هایت را فراموش نکنند…
پاییز آخرین حرف درخت نیست!!!
قسمتی از متن رمان زرد
باران شدت گرفته بود شُرشُر میزد، انگار می خواست همه جا رو یک باره بشوید.
سر چهارراه یک کیوسک سرپوشیده قدیمی بود.
کیفم رو روی دوشم محکم کردم، دویدم سمتش و زیرش پناه گرفتم. تا خانه حدود پنجاه متری راه مانده بود.
پوشه دکمه دارم رو از توی کوله ام در آوردم که بگیرم روی سرم، هیچ وقت از باران هایی پاییزی خوشم نمی اومد.
کلا وضعیت آب و هواش مشخص نیست. پوشه رو روی سرم گرفتم و مانند قاتل های سریالی از کیوسک زدم ...
دانلود رمان الهه غم و ارباب دل
خلاصه رمان : گاهی وقتها ما آدمها کارهایی می کنیم که حتی به ذهنمون هم خطور نمی کند که ممکن است همین کارها باعث بشود زندگیمون تغییر کند.
تغییری که باعث می شود ما را وارد یک دنیای دیگر کند.
دنیایی که می تواند پر از شادی، غم، خیانت و یا حتی وفاداری باشد.
در این رمان یک دختر داریم که معمولی هست.
دختری که مثل همه ی رمان هایی که خواندین نه خانواده پولداری دارد و نه قیافه زیبایی…
ولی یک قلب دارد که به اندازه دنیا بزرگ است و سرشار از مهربانی. این دختر به خاطر مشکلی که داره ...
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.