دانلود رمان تژگاه
خلاصهای از رمان : داستان رمان درباره زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری می شود.
برای نابود کردن اسکندر تیموری…
برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست.
مرد جذاب و غیرتی داستان (معراج) مسبب همه ی اتفاقات گذشته در آنجا است.
فرزند اسکندر تیموری، یعنی پسر قاتل مادر آرام…
بخشی از متن رمان تژگاه
حالم آشوب بود و از شکمم صداهای عجیبی می اومد.
لباس هایم را در رختکن بانوان عوض کردم و بی توجه به صداهای اطراف، شکلاتی که دیروز از خانمی که خیراتی می داد، گرفته بودم و فراموشم شده بود را باز کردم و در دهانم گزاشتم.
شیرینی اش حالم را کمی بهتر کرد.
مقنعه ام را بر سر کردم و خداحافظی کوتاهی با همکارهایم…
تمام موجودی کیفم ۴۵هزار بود و یخچال خالی خانه مثل همیشه دهان کجی می کرد.
داروهای پدر تمام شده بود و مدادهای آریا هم به ته رسیده بود.
از خیابان خیس عبور کردم و خود را به ایستگاه اتوبوس رساندم.
جا برای نشستن و منتظر ماندن نبود.
نگاهم با انگشت شصتم که از کفش بیرون زده بود تلاقی کرد، آهم را در هوای سرد و آلوده ی شهر رها کردم.
راستی ما چه وقت به این روز افتادیم؟
آن همه کفش با کیفیت و لباس های برند کجا رفتند؟
ماشینی که با مهسا در خیابان ها می چرخیدیم…
سفرهای خارجه با دوستانم نگین و مهسا…
خانه ای که بزرگترین روشنایی اش مادرم بود…
مادرم هر شب منتظر می ماند تا دست از شیطنت هایم بردارم و قبل از ساعت نه بازگردم.
با ایستادن اتوبوس همگی به سمت در…