دانلود رمان من یک زنم
خلاصه داستان: زندگی زنی که با یه ازدواج ناموفق شروع میشه.
زجر میکشه و مهر طلاق به پیشونیش میخوره.
یه زندگی جدید با یه اسم و اخلاق و رفتار جدید رو شروع میکنه.
زندگی جدید برای تلافی همه ی دردهایی که کشیده.
همه چی داره خوب پیش میره ولی عشق زندگیشو از این رو به این رو میکنه…
قسمتی از رمان من یک زنم
با سیلی که بهم زد پرت شدم رو زمین.
از درد اشک تو چشمام جمع شد!
داد زد: ازت متنفرم! دیگه نمیتونم تحملت کنم! طلاقت میدم.
با شنیدن واژه ی طلاق چهار ستون بدنم لرزید.
بلند شدم و با صدایی که از بغض می لرزید گفتم:
_ نه امیر طلاق نه، من هنوز دوستت دارم!
خنده ی عصبی کرد و گفت:
_ من دوستت ندارم. دو سال پیش اسم یه ه*و*س*و گذاشتم عشق و باهات ازدواج کردم الانم مثل سگ پشیمونم!
چه راحت داشت خردم می کرد، فقط تونستم بگم:
_ چرا؟
سریع جوابم رو داد:
_ چون تو لیاقت دوست داشته شدنو نداری. تو خیلی بی عرضه ای. کل زندگیت تا هفته ی پیش فقط درس بود و اصلا منو نمی دیدی!
منم الان تو رو نمی بینم.
چرا صدام در نمیاد؟ چرا حرفامو نمی زنم؟
دوست دارم داد بزنم بگم د لعنتی خودت گفته بودی بعد از ازدواجمون درست رو ادامه بده.
این اواخر فقط من تلاش می کردم تا مدرکم رو بگیرم تا دختر خاله هاش انقدر با پز دادن مدرکشون اعصابم رو به هم نریزن!
سرمو آوردم بالا و به جای خالی امیرحسین نگاه کردم.
اشکام صورتم رو خیس کرد! رفتم تو اتاق مشترکمون، به…