توضیحات
رمان ستمگر جلد 2 pdf
خلاصه :
به خاطر می اورم . . .
همه چیز رافقط . . .
ارزو می کنم ای کاش به خاطر نمی اوردم
وقتی مه از روی ذهنم برداشته شد .
. حقیقتی که برای ماه ها
از دست رسم دور بود بالاخره
خود را نمایان کردو
احساس اسودگی خاطری که
انتظار داشتم در من ایجاد شود .
.هرگز به طرفم نیامد .
و الان حتی بیشتر از ان روز صبح
که در تخت خواب کینگ دست
بسته بیدار شدم .
.احساس ترس می کردم زیرا همراه با حقیقت .
. راز های تیره ای که هرگز
دلم نمی خواست از انها مطلع شوم
برملا شدند اگر نشان دهم حافظه ام
را به دست اورده ام
زندگی کسانی که دوستشان دارم
را به خطر خواهم انداخت . . .
یا اگر از خلافکاری با یک عالمه تاتو . .
کسی که روح و جسم مرا تسخیر کرده بود . .
درخواست کمک کنم