توضیحات
رمان سرزمین من باران میخواهد pdf
خلاصه :
فتح کردی شقایق های دشت
خیالم را و باز کردی دریچه های
روشنایی را به افق چشمانم،
با من بگو از طعم چشمانت
وقتی نگاهم را معطر میکند،
وقتی قبله ی نفسهایم میشود،
با من بگو از محرابی که چشمان
تو رسم میکند و مرا به خود میخواند،
باران شو ! ببار بر من، بر کویری تشنه،
بر کوره راهی که در پیچ و تاب موهایت گم شده،
بر دلی که به یمن قدمهایت
در هوای ملائک به پرواز درآمده…