توضیحات
رمان سوگلی ارباب pdf
رمان سوگلی ارباب pdf
ژانر #عاشقانه #اربابی #اجباری
نویسنده الهه مرگ
خلاصه
بوسهای رو گردنم زد، سرم رو عقب کشیدم و گفتم:
– بهم دست نزن ارباب!
من نمیخوام!
نه شمارو نه این ازدواج کوفتی و مسخره رو!
دستش رو روی چونم گذاشت و آروم فشار داد…
– تو غلط میکنی من رو نخوای پرنسس کوچولو!
خواستم مخالفت کنم که یک دستش رو جلوی دهنم و با دست دیگش زیپ لباس حریرم و رو باز کرد و لباس از تنم پایین افتاد…
نگاهی به اندامم انداخت، که سیبک گلوش جا به جا شد.
– باور کن سخته امشب از اینا بگذرم!