توضیحات
رمان میان لاشه ایستگاه متروکه
لینک دانلود به درخواست نویسنده پاک شد
برای اطلاعات بیشتر به پشتیبانی پیام دهید
خلاصه :
سالم مهندس الله دار گفت
بپرسم کم و کسری نداری؟
نگاه از چهره ی سیه چرده ی
مرد گرفت و تنه بالا کشید و
ایستاد.
– الله دار قرار بود خودش بیاد.
– خودش یه خرده ناخوش احوال بود
مهندس. کاری اگه هست،
به من بگین.
– کاری نیس. کاری که تو بخوای بکنی نیس.
بهش بگو بهتر که
شد یه سر بیاد اینجا.
– به روی چشم مهندس. فقط من
قبل رفتن این هیمه ها* رو
بیارم بالا.
– نمی خواد. بذارشون همون پایین.