توضیحات
رمان کاج های برفی pdf
خلاصه :
سرعت تنها عامل فراموشی بد بختی های
شوماخری که در مسابقه های زیادی
پیروز شده است و همه فکر میکنند اون مرد است
در حالی که یک دختر زیباذبه
نام زرناز است که لباس ظرافت و زنانگی
را در آورده و به جنگ سختی هایش رفته
و فکر میکند در این راه تنها بوده
اما او یک ناجی از ابتدا در کنار خود داشته …
گاهی باید داشته هارا از دست داد
تا قدرشان را بدانیم …
زرناز کلاه را از سر برداشت
و برای فرخ پرت کرد که روبه رویش ایستاده بود
: چطور بود؟ فرخ به ماشین اشاره کرد
: تو چطور بود؟ زرناز موهای کوتاه
و خیس از عرقش را که به گردنش
چسبیده بودند، بدون هیچ
خجالتی در برابر فرخ مرتب کرد.
زرناز از حرف فرید دندان قروچه ای کرد
و بی آنکه چیزی بگوید،
اسکارف مشکی رنگ با طرحهای درهم سفید
و قرمزرویش رابالا کشید
وبه جز چشمانش،بقیه ی صورتش را پوشاند.
– فرید آماده ای؟ فرید با بالاکشیدن
یقه ی اورکت مشکی رنگش،
در ماشین را باز کرد و همزمان
با بیرون گذاشتن یک پایش گفت:
– درنا علامت داد، بریم!
اما قبل از اینکه برزو کامل از ماشینی
که کمی پایینتر از برج کنار
رمان کاج های برفی pdf
درختی پارک شده بود،پیاده شود،
زرناز دستش را گرفت
و با چشمانی نگران به صورتش زل زد:
دست داشت و صدای تق تق کفشهایش
از همان فاصله به گوش میرسید،
نزدیک به ورودی برج کمی قامتش را خم کرد
و با مشتی آب که به پیشانی رنگ پریدهاش پاشید،
خودش را شبیه به آدمی روبه موت کرد
که زنده ماندنش در گرو یک توالت است!
از آنجا به بعدش با درنا بود. کارش را خوب بلد بود.
رمان کاج های برفی pdf